فیک کوک و ا/ت [ عاشقی ]

پارت ۸

* ا/ت میتونی راه بیای ؟
+ نه یکم کمرم درد میکنه اگه کمکم کن...
( نزاشت بقیه حرفشو بزنه بغلش کرد )
+ ممنونم خخخ
*‌ یکم استراحت کن
+ باشه
( فردا صبح )
+ آی سرم ای سرم چرا سرم انقدر درد میکنه ؟ نکنه دیشب بعد اینکه پسرا اومدن .. نه نه بابا کوک هرچی هم باشه نمیزاره..ولی لباسمو پوشیدم و اومدم پایین
+ سلام صبح بخیر
* سلام‌صبح‌توهم بخیر (‌با لحنی ملایم )
+ ( تو ذهنش ) افتاب از کدوم ور در اومده ؟
* صبحانه گذاشتم میخوری
+ هاا ؟ اره
+ اممم به به چقدر خوشمزست به به
* بیشتر بخور
+‌ جونگ کوک چیزی شده ؟
* راستش اره ازیکی کم کم داره خوشم میاد و شاید علائم دوست داشتنه مهربون شدم
+ میشه بدونم اون فرد کیه
* نه
+ اها پس من میرم دانشگاه
* باشه بسلامت
( توی تاکسی )
+ وا سنگی چیزی خورده توی سرش دیونه شده یا شایدم مسته اخه اول صبحی؟
ولش کنااا
رسیدم دانشگاه امروز
^ هی افتتاحیه یه سالن اجتماعات جدیده
+ وای اصلا حواسم نبود
^ اشکال نداره بیا بریم بشینیم توی سالن ..
+ باشه .
( توی سالن )
+ وای چقدر جمعیت زیاده و هوا گرم
^ خب خب چیکار کردی با کوک ؟
+ هیچی خواستم حرص شو در بیارم نشد هعییییی
^ با با غصه نخور . راستی شب چی میخوای بپوشی؟
+ شب ؟ برا کجا ؟
^ جه سو بهت نگفته ؟
+ نه
^ بابا داریم میریم با دوس دختر جه سو اشنا شیم ..
+ اها اوکی ی لباس ساده
^ نه ی لباس خوشگل بپوش چش دختره در بیاد ببینه دوس پسرش با کیا دوسته
+ اوکی